محیط زیست همدان - اکوتوریسم | ||
گزارش میدانی از آخرین لحظات وداع شهید عبدالله یاری در همدان - روزنامه ملت ما- شنبه 21 مرداد ماه 1390 عبدالله در حال گشتزنی بود، تازه اذان داده بودند؛ که خودروی پیکانی در داخل منطقه حفاظت شده جلب نظر کرد. عبدالله مشکوک شد و به سمت خودرو رفت که به یکباره روشن شد و فرار کرد. بعد از ایستهای بسیار و شلیک هوایی عبدالله بنا بر اصول قانونی به چرخهای خودرو شلیک کرد که ماشین متوقف شد به ناگاه شکارچی از ماشین پیاده شد و به سمت شیشه ماشین عبدالله رئیس منطقه حفاظت شده لشگردر شلیک کرد و دیگر عبداللهی نبود. یاری کشته شد. یاری شهید شد. یاری شهید راه طبیعت شد. یاری به جمع 112 یار خود پیوست. نامش به عنوان صدوسیزدهمین شهید محیط زیست ایران جاودانه شد. نامش در کنار دلیرترین، شجاعترین، گمنامترین شهدای محیط زیست ایران قرار گرفت. با تلاش نیروی انتظامی شکارچیان بعد از 10 ساعت دستگیر شدند. دوستان عبدالله دیگر توانی نداشتند، انگار دنیا برایشان تمام شده بود. دوست و همراه خود را از دست داده بودند. کسی جرات نداشت به مادر و همسرش و طفل خردسالش جواد بگوید. تازه سال پیش پدر عبدالله جان خود را در سانحه رانندگی از دست داده بود و عبدالله برای خانه نعمتی بود. مردم ملایر همه وحشت کرده، دوستداران محیط زیست نگران، به هر کدام از دوستان یاری زنگ میزدیم همه میگفتند ممکن نیست. عبدالله مردی نیست که با تیر شکارچی کشته شود. تازه سال پیش بود او را به عنوان محیطبان نمونه انتخاب کرده بودند، امسال نیز برنامهای بود که مسئول یکی از شهرستانهای همدان شود. وقتی این عنوان در صفحه اول روزنامه محلی چاپ شد که«مهندس عبدالله یاری شیر لشگردر شهید شد» همه ناراحت شدند مردم میپرسیدند محیطبان هم مگر شهید میشود. دیگری میگفت محیطبان جزو کدام دستههای نظامی است و... . اما دیگر عبدالله نبود که بگوید. یاری که به تازگی مدرک کارشناسی خود را گرفته بود و در منطقه لشگردر مشغول به خدمت شد، طی دو سال بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری منطقه را رصد و مورد بررسی و پژوهش قرار داد. اغلب از او به عنوان خزنده شناس مطرحی یاد میکنند. در سمت محیطبانی همکارانش به او اطمینان داشتند با اینکه رئیس منطقه بود ولی خودش به تنهایی به گشتزنی می رفت، طرحهای خوبی را مطرح و انجام داده بود در زمان مسئولیتش گونههای جانوری منطقه نیز به او احترام می گذاشتند، انگار آنها هم عبدالله را میشناختند. یکی از دوستانش میگفت یاری برای یاری لشگردر آمده بود. اما چه حیف شد، گلوله تفنگ برنو شکارچی کتفانش را شکافت و رگ اصلی را پاره کرد و بعد از 20 دقیقه او شهید شد. همکارانش که بهشدت ناراحت بودند تمام تلاش خود را کردند که بتوانند به نحوی کاری برایش انجام دهند. مدیرکل محیطزیست همدان همتی کرد و توانست حکم شهادتش را طی 2 روز بگیرد و نیروی انتظامی و سپاه نیز مراسم با شکوهی برایش گرفتند. وقتی هزاران زن و مرد برای تشییع جنازهاش آمدند، روز سهشنبه 17 مرداد در تاریخ ملایر به نام عبدالله یاری به ثبت رسید. ابتدای مراسم که با مارش نظامی همراه بود تابوت شهید یاری بر شانه محیط بانان گریان جای گرفت. بسیار دردناک بود همه گریه میکردند که به ناگاه مردم ملایر همشهریان و دوستانش آمدند، هر کس گوشهای از تابوت را میگرفت و گریه میکرد. بهراستی او شهید شده بود و دیگر در کنارشان نبود. وقتی آیتالله فاضلیان بر جنازهاش نماز خواند، انگار روح شهید به قلب مردم تسلی میداد. تا بالاخره در بهشت هاجر ملایر قطعه شهیدان پیکر یاری را دفن کردند. وقتی یاد حرف یاری میافتم زمانی که باهم درباره محیطبان دنا صحبت میکردیم وقتی که درباره شاهکو گفتیم وقتی که محیطبانان کردستان را بهخاطر میآوردیم، به ما میگفت: به خدا محیط بانان عاشقند، کسی به فکرشان نیست، کسی از آنها یاد نمیکند. مردم اصلا نمیدانند محیطبان کیست؟مراسم تمام شد به همراه دوستانش به ایستگاه محیطبانی لشگردر رفتیم، همه بغض داشتند. مهندس دانایی فر رفیق و یار عبدالله که نخستین نفری بود او را مجروح دیده بود، بهشدت غمگین بود. همه نشستند و برای یاری فاتحه خواندند آقای محمدپور از خاطراتش و از نحوه شهادت یاری گفت که بغضش ترکید. محیطبانان دیگر همه یاد معرفت و صفای یاری افتادند. فکر کنم آن سبزپوشان جان بر کف لحظهای هم به یاد خودشان افتادند. به اینکه اگر آنها که صدها بار با شکارچیان درگیر شدهاند و اتفاقات مختلفی برایشان افتاده است اگر الان کشته شده بودند نیز مانند یاری از آنها یاد میشد یا مثل 100 محیط بان دیگر که کشته شدند ولی حکم شهادت برایشان صادر نشد. یا مثل صدها محیط بان دیگر که زخمی شدند و گلوله خوردند حتی جانباز به حساب نیامدند. یاد اسد تقیزاده محیطبان دنا میافتند که الان در پشت دیوارهای زندان منتظر حکم اعدام است. یاد جواد طفل خردسال عبدالله که دیگر بیپدر شد و یاد فرزندان خود میافتند. بهراستی در کجای قانون،بندی یا تبصرهای جهت حمایت از این غیور مردان وجود دارد؟ بهراستی آیا میشود بادریافت ماهی 300 یا 400 هزارتومان حقوق گشتهای 24 ساعته در مناطق حفاظت شده داد و با شکارچی درگیر شد و خم به ابرو نیاورد. ای کاش یکی از آرزوهای عبدالله به واقعیت میپیوست. روزی با عبدالله در حال گشت در منطقه بودیم که به یکباره گفت ای کاش میشد اسد از زندان آزاد شود درست است که قانون به دست او تفنگ داد ولی حمایتش نکرد، اماای کاش پدر و مادر مقتول به آزادی اسد رضایت دهند. وقتی مادر عبدالله را میبینم که چگونه خود را در قبر پسرش انداخت و هایهای گریست وقتی که گریههای همسر عبدالله را میبینم که میگفت بدون یاری چه کسی مرا یاری میکند، با خود میگویم کهای کاش هرگز مادر و همسر دیگری این داغ را نبینند و آرزوی عبدالله به واقعیت بپیوندد.
[ شنبه 91/5/21 ] [ 10:39 عصر ] [ محمد سوزنچی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |